امسال بهارم همه پاییز دگر بود
پاییز که خوبست غم انگیز دگر بود
در هیچ دلی سوز مرا خوش ننشاندم
این غمزده را با همه پرهیز دگر بود
گل بی تو دماغ چمنی تازه نمی کرد
انگار پس پنجره پاییز دگر بود
چون باد من از غنچه دهانی نگذشتم
بی پرده گل بوسه ی تو چیز دگر بود
بزمی نتوانست بگیرد عطش از من
این جام تهی آمده لبریز دگر بود
شورم همه شهناز و عراقم همه عشاق
با باربدم ماتم شبدیز دگر بود
غم بر سر پا بود و به میدان صبوری
دستم به گریبان گلاویز دگر بود
شمسم همه تنهایی و من رومی اندوه
گیلان مصیبت زده تبریز دگر بود